سینا جونمسینا جونم، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

کیمیا و سینا

يلدايتان خجسته

1391/10/1 20:57
نویسنده : مامان
211 بازدید
اشتراک گذاری

picbay www.3et.ir 11 کد پیشواز همراه اول مخصوص شب یلدا

تو که نیستی ، “یلدا” بلندترین شب سال نیست ؛ اوج دلتنگیست …

 

امشب شب يلدا بود و ما طبق معمول همه سالاي پيش اول يه سر رفتيم خونه ماماني و بعدشم خونه باباجون.خيلي شب خوب و پر از خاطره اي شد.عصر كيميا جونم كلاس زبان داشتي و با هزار دوز و كلك رفتي آخه اصلا دلت نميخواست بري و دوست داشتي زودتر بري خونه باباجون . از صبح هم رفته بودي اونجا و به مامان جون براي تداركات امشب كمك كرده بودي واسه همين بيشتر از ماها ذوق رفتنو داشتي اما زورت به مامان خانمت نرسيد و مجبور شدي بري كلاس.بعد از رسوندنت به كلاس به مناسبت شب يلدا رفتم و براي بابايي مهربون يه هديه ناقابل خريدم .قلبفقط خدا كنه خوشش بياد خيلي دوستت دارم همسري مهربونم و اميدوارم سايه ات تا زنده ام بالاي سر منو و جوجه هامون باشه.بعداز خريد اول رفتم دنبال سينايي گلم و بعد هم دختر گلم و همه با هم به همراه فاطمه جون و علي نازم رفتيم دنبال بابايي خواب آلو كه از ظهر همچنان خواب بود.خمیازهراستي وقتي هديه بابايي رو بهش دادم كلي تعجب كرد و اصلا انتظار نداشت كه براش چيزي خريده باشيم خيلي خوشحال شدم كه تونستم سورپرايزش كنم...هوراماماني مهربون امشب خونواده نرگس جونو دعوت داشتن واسه همين نميتونستن بيان خونه باباجون و جاشون حسابي خالي بود.اوهبعد از يكي دو ساعتي كه اونجا بوديم رفتيم خونه باباجون و ديگه خدا خداي شما شد.سينا و پارسا گلي يك ساعت اولو كه همش از دور خونه بدو بدو داشتين و اعصاب همه رو يه كم خط خطي كرده بودن کلافهتا وقتي كه پرنيا اومد و ديگه سه تا جوجه شيطون شدين و كسي از پس شما بر نمي اومد.وحشتناکمامان جون با سليقه هم يه كرسي زده بود و همش سه تايييتون زير كرسی بودين و در حال شيطنت كردن...بعد از شام هم باباجون مثل روال سالاي قبل كف درست كرد و برعكس بقيه كه ميخورنش ما براي بازي كردن استفاده ميكنيم و كلي روي سر و كله هم پاشيدم...خيلي خوش گذشت خيلي و اونشب يكي از بهترين شباي عمرم بود همه دور هم بوديم و فقط جاي خاله مهشيد خالي بود آخه براي يه سري كاراش رفته مشهد وتنها شب يلدا رو برگزار كرده....امتفکرينم عكساي شما عسلاي من قربونتون برم و دست مامان جون و باباجون و ماماني مهربونم براي اينكه امشب رو برامون يه شب خوب و پر خاطره كردن درد نكنه دوستتون دارم...

دخترگلم کنار کرسی مامان جون

اینم دو تا شیطونکای من که فعلا از بازی خسته شده بودن!!!

.:: ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩::.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان محراب و مليكا
3 دی 91 9:44
يلداتون مبارك ، خدا رو شكر كه بهتون خوش گذشته و شب به يادموندني براتون بوده ، آفرين بر شما همسر خوب كه براي شوهرتون هديه خريدين ، حداقل مي گفتين چه هديه خريدي ؟؟؟؟ ما رو سوپرايز كردي چه برسه به همسرت .....


شيطون من كه به گرد شما هم نميرسم!!!
ملیحه
5 دی 91 17:30
چقدر تو چشم پارسا و سینا کف رفت !طفلکی ها هیچ چی هم نمی گفتن!اولین شب یلدایی بود که اینفدر یهم خوش گذشته بود .ایشالا دایی و زن دایی همیشه زنده و سالم باشن.


ممنون عزیزم امیدوارم تو هم همیشه ایام سبزوپایدار باشی