دو تا عشق کوچولوی مامان
قشنگای من نمیدونین چند وقته که میخوام براتون بنویسم اما اما اما،امان از دست این مامان!بعضی وقتا وقتی خودمو با بقیه مامانا مقایسه میکنم میبینم خیلی درباره شما دوتا فرشته کوتاهی میکنم هرچند شما دو تا مثل گل میمونین و هیچوقت این کوتاهی هامو نمیگین اما...
امروز پنج شنبه بود و روزای پنج شنبه چون دورکارم توی خونه در خدمت شما دوتا نازنین بودم،خیلی خوب بود خیلی،از اینکه توی خونه هستمو و دیگه شما دو تا شیطون مخ منو بکار نمیگیرین با تلفناتون خوشحال بودم آخه هفته های پیش دقیقا از ساعت 45/7 تلفن زدناتون شروع میشد تا 1 که نزدیک اومدنم بود
و خلاصه هم مغز منو داغ میکردین هم همکارای مهربونمو که با صبوری بداخلاقیامو تحمل میکردن!!!
کیمیای گلم یه چند وقتی میشه که نمیتونم توی درسات کمکت کنم و شما خانم خوش خیال من،عادت کردی که حتما باید بالای سرت باشم تا درس بخونی،خیلی بخاطر درس و مشقت حرص میخورم و شما خانم کوچولوی من عین خیالت نیست که نیست.حالا تصمیم گرفتم توی این چند روز تعطیلی حسابی حالتو بگیرم مامانی!
سینای شیطون من از هفته پیش برات کلاس موسیقی ثبت نام کردم و دائم توی خونه با سازت روی اعصاب بابایی و من راه میریاما بهت چیزی نمیگیم تا بتونی هر روز بهتر و بهتر بشی گل نازم!!!هفته پیش یه نقاشی خودت از خانواده کشیدی و آوردی نشونم دادی مامان فدات بشه الهی همشو با صورتی کشیدی ببینش
من اون روزا یه کم مشکل داشتم و تو پسر باهوشم دقیق اینو فهمیده بودی و منو ناراحت کشیدی،الهی دورت بگردم شیرین عسلم،باشم و رشد کردن و بزرگ شدن لحظه به لحظتونو ببینم نفسای مامان!
امروز پرونده دو ماهه مهر و آبانتونو دادن و کارای قشنگتو دیدم،دوتاش به نظرم خیلی جالب بود
یکی که در آینده میخولین چکاره بشید ؟ و تو گفته بودی کارمند بانک!!!
یکی هم گفته بودن خونوادتونو بکشین که شما بر عکس نقاشی بالاییت فقط بابایی رو کشیده بودی نازنینم و فرشته جونم کنار نقاشیت نوشته مامان و آبجی و سینا نیستن!!!
اینم شاهکارای گل پسرم توی نقاشی.ان شاا... هرروز بتونم شاهد رشد و پیشرفتت باشم عزیز