سینا جونمسینا جونم، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

کیمیا و سینا

جوجه های عزادار من!!!

1391/9/4 11:41
نویسنده : مامان
205 بازدید
اشتراک گذاری

امروز تاسوعای حسینیه،همه جا غرق در عزا و ماتمه حتی آسمونم امروز بدجوری گرفته ...این روزا دل مامانتونم بدجور میگیره و بابایی میگه بخاطر همین روزاست... قربونتون برم من که از همه ما بیشتر این شور رو دارین قربون دلای پاکتون ان شاا... خود آقامون شما فرشته های کوچیک رو در پناه خودش حفظ کنه.

سینای نازم از صبح علی الطلوع بالای سر منو بابایی بودی و دائم به بابا میگفتی پاشو بریم هیات. _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_ آخه دیشب با اینکه تموم مغازه ها تعطیل بود اما مارو مجبور کردی بگردیم و برات زنجیر بخریم که امروز بری بقول خودت حسین حسین کنی.مامان فدات بشه الهی...دیروز ظهر جلوی در مسجد منتظرشما و بابایی بودم و به پسرای جوونی که رد میشدن نگاه میکردم و دائم توی ذهنم بزرگی تورو مجسم میکردم .همش با خودم دنبال یه نفر میگشتم که بتونه به بزرگیای تو بخوره درست همونجوری که خودم دوست دارم هر چی گشتم کسی رو اونجوری ندیدم تا اینکه با بابایی برگشتین و خدایی یه لحظه آرزو کردم بزرگ که شدی مثل بابا مهدی بشی گلم.همسری مهربونم خیلی دوست دارم _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_ و آرزومه که بتونیم سالهای سال با هم بزرگ شدن این دو تا غنچه زیبامونو ببینیم.اینم عکسای گل پسرم اول صبح امروز...

قربون اون صورت معصوم و اخموت بره مامان

توی این عکس چون مجبورت کردم زیر لباس مشکیت یه ژاکت بپوشی خیلی ناراحتی حتی قبلش گریه هم کردی چون دوس نداشتی اونو بپوشی.تازگیا خیلی قر و فری شدی مامانی... _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

فدای اون خنده شیرینت بشم منننننننننن

شرارت از اون چشمای معصوم میباره ها!!!!!

دختر نازم کیمیای گلم هر چند میدونم که تو هم خیلی دوست داری بری و توی این مراسم شرکت کنی اما چون چند وقته نتونستم به درس و مشقت برسم این چند روز تعطیلی برای من یه فرصت طلاییه برای همین ما دو تا توی خونه میمونیم.فدات بشم عسلکم!

قربونت برم مامانی هرچی من از چادر فراریم شما عاشق چادر پوشیدنی گلم

اینجا جلوی در خونه اس و ما در حال بیرون رفتن بودیم.قربون خنده نازت مادری بشم

orkut scraps

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مهدی
7 آذر 91 0:25
باسلام وعرض ادب واحتراموعرض خسته نباشید خدمت نازی جان همسرگلم که ثبت کننده آنلاین وقایعه ....باعرض تسلیت ایام سوگواری آقاومولایمان حضرت سیدالشهداعلیه السلام ویاران باوفایش .بسیارجالب ودیدنی بود عکسهای بچه های گلم امیدوارم وازخدای مهربون میخوام اونارو طوری هدایت کنه که بتونن جزو عزاداران حقیقی وواقعی حضرت باشن جوری که مورد قبول خودآقاباشد انشاءاله
مامان محمد فاضل
9 آذر 91 10:28
یه کم شما زن و شوهر برای هم کارت پستال بفرستین


از شما دوتا مرغ عشق ياد ميگيريم ديگه
مامان محمد فاضل
9 آذر 91 10:29
عزاداری های شما دو تا فرشته نازنین قبول باشه
محراب و مليكا
12 آذر 91 10:53
مامان محمد فاضل راست ميگه ديگه
خوب كيميا رو يك ساعته ميبردي مراسم عزاداري ، گناه داره


آخه عزيزم شما كه اين دختر منو ميشناسين!
مامان آیدا
19 آذر 91 10:57
ماشاا.. چه دختر محجبه ای