سینا جونمسینا جونم، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

کیمیا و سینا

عکسای تولد دختر گلم و پسر نازنینم

1391/5/24 23:44
نویسنده : مامان
3,543 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشگلای مامان ! جندروزی میشه که میخوام عکسای تولدتونو براتون بذارم اما امان از این مامان تنبل ، ولی خودمونیم چون ماه رمضونه بعد از اداره که میام مثل یه جنازه میفتم و میدونم شما فرشته های نازم بازم مامان طفلی رو خواهید بخشید.خوب بریم سر اصل مطلب...

تولد کیمیای خوشگلم

کیک تولد عروسکم

اینم دختر نازم

جوجه های ناز حاضر در تولد فقط سینایی و علی جون حاضر به نشستن نشدن

خواهر و بردار مهربون !فقط سینایی نمیدونم چرا گریونه؟؟؟

تولد پسر گلم

کیک تولد نازنینم از اونجایی که تازگیها عشق انگری برد شده کیکشم همون شکلیه

اینم گل پسرم توروخدا اون فشفشه هاش منو کشته!!!

اینم فرشته کوچولوها

قربون شما دو تا بره مامانی!کادوی سینایی هم که از طرف آبجی مهربونش بود یه عروسک انگری

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان محمد فاضل
3 شهریور 91 17:57
تولدتون مبارک
مامان محمد فاضل
19 شهریور 91 23:12
عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند.

درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت و زمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد....

ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آن ها را دوست داریم و به آن ها وابسته می شویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم.



خیلی زیبا نوشتی عزیزم