يلدايتان مبارك
ديشب ، شب يلدا بود.طولانيترين شب سال ، ما سر شب رفتيم خونه ماماني و يكساعتي اونجا بوديم .بعد از اون چون شام خونه بابا جون دعوت بوديم از طرفي هم بزرگ فاميلن رفتيم اونجا و بعد از خوردن شام كه دست مامان جون درد نكنه خيلي خوشمزه بود ، مهمونها اومدن.ماماني و عمه زهره و عمو ايمان و عمو علي و شيرين خانم همه اومدند خيلي خوش گذشت.باباجون توي سه مرحله كف زد و شما دو تا با بچه هاي عمه و پارسا حسابي بازي كردي و خوش گذروندين.آخر شبم باباجون براي همه فال حافظ گرفت.ديشب يكي از قشنگ ترين شباي زندگيمون بود.راستي بابايي هم طبق معمول منو شرمنده كرد و براي يه سرويس خريد . از همينجا بهش ميگم دستت درد نكنه همسر مهربونم . خيلي دوستتون دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی