سینا جونمسینا جونم، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

کیمیا و سینا

این بار ماموریت مامانی و تنهایی شما!!!

1391/10/30 23:31
نویسنده : مامان
187 بازدید
اشتراک گذاری

خوشگلای نازم اینبار مامانی مجبور شد که یه ماموریت دو روزه بره و شما رو با بابایی مهربون بذاره.هرچند زیاد مایل به رفتن نبودم اما وقتی رفتم خوشحال شدم چون برام یه تجربه جدید بود.روز دوشنبه چون پرواز تهران کنسل شده بود رفتم مشهد هنوز تازه رسیده بودم که سینای گلم تماس گرفتی و گفتی مامانی بران سوغاتی چی خریدی؟آخه با هزار دوز و کلک و قول سوغاتی تونستم بذارمتو برم پیله شده بودی که منم باهت میام قول میدم پسر خوبی باشم...فدات بشم الهی کاش میدونستی که یه لحظه هم دوری از شما برام مثل یه سال میگذره اما چه کنم که مجبور بودم...اون شب مشهد خیلی خوش گذشت و جاتون حسابی خالی بود خلاصه روز بعد رفتم تهران شکلک های شباهنگ Shabahang، هوا خیلی سرد بود اما عصرش از ترس زبون شما عسلا مجبور شدیم با خاله جونم بریم بیرون هی لرزیدیم تصاویرشباهنگ Shabahang Picturesتا براتون سوغاتی بخرم...یه بلوز و شلوار انگری بردز برای تو و پارسا خریدم و یه بلوزم واسه پرنسسم که اصلا توی این دوروزه یاد مامان طفلی نکرد و دریغ از یه تلفن...دختر نازم خیلی دوستت دارم و همیشه هم نگران این بروز ندادن احساساتت خواهم بود.روزی که اومدم سینایی نازم همش دورو برم بودی و بغلم میکردی الهی فدات بشم پسر مهربون و شیرین زبونم.دست بابایی مهربونم درد نکنه که این دوروزه تنهایی شما دو تا رو سر و سامون داده بود بدون کمک مامانیا

راستی پسر نازم ترم اول کلاس موسیقیتم تموم شد و از دیروز همش میگی مامان واسه ترم بعدی باید برام فلوت بخری و ثفت نامم کنی!!!عزیزک باهوش و پرتلاش من

این چند روزه هم مصادف با امتحانای نوبت اول دختر نازم هست و دائم ما با هم درگیریم سر درس خوندن و امتحان دادنات...امروز عصر فهمیدم که نمره علومت بیست نشده اولش خیلی ناراحت شدم و میدونمم که همش حواس پرتی داشتی اما چکارت کنم زیبای من که امسال کلا تو فاز درس خوندن نیستی و منم به خاطر شرایط سنیت مثل قبلا سعی میکنم زیاد بهت گیر ندم فقط امیدوارم یه روزی خودت دلیل این سختگیریای منو بفهمی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)