بارش اولین برف زمستونی
عسلای من امشب بالاخره انتظارتون بسر اومد و اولین برف زمستونی در حال باریدنه.از ظهر که اومدم و هواشناسی اعلام کرده بود هوا برف و بارونیه سینای گلم طبق معمول همیشه که اصلا صبر و تحمل نداری دائم ازم میپرسیدی پس کی برف میاد؟؟ سرشب بعد از اینکه به خونه برگشتیم شما دو تا نفس من سرگرم تلویزیون نگاه کردن شدین و منم داشتم به کارام میرسیدم و که خوابم برد اما هنوز چیزی نخوابیده بودم که از سر و صدای کیمیای نازم که با ذوق از این پنجره به اون پنجره میرفتی که برفا رو تماشا کنی بیدار شدم و شما هم وقتی دیدی بیدار شدم گیر دادی که بریم پایین برف بازی کنیم و مثل همیشه برنده شدی و با همدیگه رفتیم توی پیلوت و برف بازی کردیم.دو گلوله بزرگم با خودت آوردی بالا برای سینا که اونم تازه از خواب بیدارش کرده بودی و دوباره توی خونه بساط برف بازی رو راه انداختین....قربونتون برم که اینهمه اشتیاق دارین ان شاالله اگه همینجور بباره فردا میبرمتون یه برف بازی درست و حسابی بکنین...دوستتون دارم امیدای زندگی من!