دخترم ،اميدم، تولدت مبارك
دخترم ، برگ گلم
غنچه ی خوش رنگ دلم
دست خود را حلقه کن بر گردنم
خنده زن بر چشمهای خسته ام
عشق تو آواز صبح زندگی ست
مهر تو آغاز لطف و بندگی ست
سر گذار بر شانه های مادرت
بوسه زن بر گونه های زرد من
خانه ام سبز از صدای شاد توست
مادرت مست از نوازش های توست
اشک های سرد خود را پاک کن
گرمی قلب مرا با جان خود دمساز کن
كيمياي نازم اميد زندگي مامان تولد ده سالگيت مبارك......دخترم! تو را که می بینم، لذت می برم، زیباتر از من شده ای، قوی تر، حتی مهربان تر.
چقدر خداوند مرا دوست دارد که با بودن تو، من مادر شده ام.
چقدر خوشحالم که تو هستی!کاش بمانم و بزرگ شدن تو را ببینم!
غم هایت را به من بگو تا من شادی با تو بودن را برایت بگویم.
از من نترس!
شاید گاهی صدایم را ناخواسته برایت بلند کرده ام اما از من نترس؛ چرا که صدای بلند من، از ترس باد است که مبادا گل سرخ مرا نشکفته با خود ببرد!
تو شکوفا خواهی شد؛من مطمئنم که تو از بادها و طوفان های نوجوانی عبور خواهی کرد.
من مطمئنم که تو می توانی تحمل کنی،چون به تو یاد دادم که هنگام باران، چتر با خودت همراه داشته باش؛
پس توانایی ریزش آرزوها، پیمان ها،خواسته ها و تمایلاتت را خواهی داشت،چون در خردسالی ات در گوش تو اذان خواندم، با شیره ی "جانم" پرورش ات دادم، با دعا و تلاش بزرگت کردم و با آرزوی خوشبختی تو زندگی می کنم.
نازنین دخترم!
کاش بمانم و بزرگ شدن تو را ببینم.