سه روز مانده تا آغاز سال جدید
گلای نازم سه روز دیگه سال جدید شروع میشه و سال 90 باتموم خوبیا و بدیهاش داره دقایق آخرشو طی میکنه.امیدورام شما دو تا نازگلم هزاران بهار دیگه رو هم با همین طروات پشت سر بذارین.توی سال پیش در کل عملکردتون خوب بوده و بچه های گلی بودین هرچند بعضی وقتا سر منو بابایی از دستتون دود میکرداما خوب اقتضای بچه بودنتونه دیگه.... هفته پیش برای من یه ماموریت پیش اومد که رفتم تهران و توی این سفر مثل همیشه بابایی مهربون منو همراهی کرد البته با سینا گلی . خیلی ذوق داشتی چون بار اولت بود که سوار هواپیما میشدی و نمیدونستی چکار کنی آخه مامانی عاشق هواپیما و پروازی همیشه هم میگی بزرگ که بشم اول میخوام خلبان بشم بعد آقای ....سفر کوتاهی بود اما برای من خیلی خوب بود چون هم خاله جونمو دیدم هم هما خانمو که برام مثل مامانمه.وقتی برگشتیم چهارشنبه سوری بود اما ما چون خیلی خسته بودیم از طرفی سر بابایی طفلی درد میکرد علی رغم اینکه سینایی خیلی دوست داشتی بریم نشد که بریم بیرون اما کیمیا جونم که اینجا بود با خاله ها کلی آتیش سوزونده بودی.
تقدیم به سه عشق زندگیم
نوروز پاسداشت عشقهای کوچکی است که زنده مانده اند و روز تعظیم در برابر عشق های
بزرگی که عظمت را کوچک می دانند.پس به تو در نوروز سلام می کنم که بزرگترین عشق این کوچکی . . .