سینا جونمسینا جونم، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

کیمیا و سینا

بالاخره برف اومد

1390/11/4 9:34
نویسنده : مامان
384 بازدید
اشتراک گذاری

صبح روز یکشنبه بخاطر رحلت حضرت رسول اکرم(ص)و شهادت امام حسن(ع) تعطیل بود.البته طبق روال هرسال یا اربعین یا مثل امروز شله زرد نذری داریم.واسه همین هنوز توی خواب و بیداری بودم که ساعتای ٥/٦ مامان جون تلفن کرد و گفت پاشین ببینین برف اومده.شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز منم زود اومدم توی اتاق و به شما دو تا فرشته نازم گفتم بچه ها برف اومده،یهو جفتتون بلند شدین و دویدین طرف پنجره.سینای گلم از شده هیجان یه ریز حرف میزدی و کیمیای نازمم هی میگفتی مامان برم توی حیاط؟خلاصه با بابایی حاضر شدیم و اومدیم خونه باباجون،که هم صبحونه بخوریم و هم مراقب شله ها باشیم.شما دوتاهم تا تونستین از فرصت استفاده کردین و برف بازی کردید.ساعت حدود ٥/٨ همراه باباجون و مامان جون و عمومحسن و پارسا رفتین برای سگهای مجید آقا غذا ببرین روستاشون.منو خاله مریم هم موندیم خونه که با بابایی شله زرد هارو توزیع کنیم.تقریبا آخرای کار ما بود که برگتین اما نتونسته بودین برین آخه جاده پر برف بوده و سینا جون و پارسا جونی میترسیدن.بعد از ناهار باز دوباره با عمو محسن و خاله مینا رفتیم ماسن که برای سگهای طفلی غذا ببریم.تا یه جاهایی جاده خوب بود اما از یه جایی خیلی خراب بود .من و خاله مینا و عمو محسن اومدیم پایین و هی ماشین هل دادیم.خلاصه که دیگه جونمون در اومد تا رسیدیم بالای گردنه ،آخه زنجیر چرخهای ماشین باباجون هم پاره شده بود . اونجا خیلی بیشتر برف اومده بود و شما دو تا گلمم تا تونستین برف بازی کردید.فقط دعا میکنم سرما نخورین مخصوصا دختر گلم که فصل امتحاناتشه.اونروز خیلی خوش گذشت و کلی همه کیف کردیم.خداجونم ازت ممنونم.

اینم عکسای اون روز به یاد موندنی

ژارك توحيد قبل از رفتن به خونه باباجون

اينجا هم همون پارك توحيده،ديرت ميشد كه بري و بازي كني عزيزكم

پياده روي جلوي خونه باباجون،مهلت ندادين كه در رو برامون باز كنند

معلومه كه خيلي يخ كردي پسر گلم

قربونتون برم برف نديده هاي مامان،تو رو خدا نگاي پروانه اي كه دختركم درست كرده بكنين

 

اينم شله زردهاي نذري

انشاالله كه قبول باشه

اينم آخرين عكس توي راه ماسن،عزيزم حسابي سردش شده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

وحید جون
15 بهمن 90 10:53
سلام خاله . نذرتون قبول چرا من رو فراموش کردین؟ فکر کنم به سینا و کیمیا جون خیلی خوش گذشته.


قربونت برم خاله جون اونروز اینقدر ذوق برفو داشتیم که یادمون رفت حتی خاله مریمم حواسش نبود برات بیاره انشاالله دفعه بعد