جوجه هاي نازم
يه مدت شده كه باز خيلي درگير شده بودماز 26 مهر كه هفته تربيت بدني شروع شد و همزمان با اوننمايشگاه داشتيم توي همين گير و دار اومدن آقاي رئيس جمهور و هيات همراه ، خلاصه اينكه خيلي سرم شلوغ شده بود و همين جا از همه اونايي كه توي اين مدت منو بداخلاقيامو تحمل كردن مخصوصا همسر مهربونم و گلهاي نازم و مامان خوبم كه توي تمام اين مدت با روي باز پذيراي ما بود تشكر ميكنم از همتون ممنونم و خداي بزرگمو بخاطر داشتن خانواده به اين خوبي شكر ميگم.
سيناي گلم تازگيا خيل چيزاي عجيب و غريب ميگي چند روز پيش ميگفتي : مامان من بعد از مهدكودك كجا ميرم؟-مدرسه_بعد از مدرسه -دبيرستان _خوب بعد از اون؟ - دانشگاه _ بعد از اون؟ - ديگه بايد بري سر كار خوشگلم. _ خوب من دوست دارم خلبان بشم. قربونت برم من عزيزكم . باز دوشب بعدش كه داشتيم ميرفتيم خونه تا ماشينهاي آشغالي رو ديدي گفتي مامان من ميخوام آقاي آشغالي بشم كه از اين ماشيناي بزرگ داره.واي كه منو بابات از خنده منفجر شديم از دست شما جوجه ها.راستي برات لباس مرد عنكبوتي خريدم اونم خاله مريم منو اغفال كرد. خدايا كه وقتي ميپوشيش چه ذوقي كه ميكني عزيزم.اينم عكس دو تا منكبوتي ما(مرد عنكبوتي)
كيمياي نازمم طبق روال سالهاي پيش همچنان خونسرد و بيخيالي ماماني.از كلاس اولت همه ميگفتن كه كم كم خوب ميشي و يه خورده خودت حواست به درس و مشقت خواهد شد اما واي از دست تو و اين بيخياليت مامان جون.دائم بايد بهت بگيم كيميا مشقاتو نوشتي؟ تازه اون موقع در حد چند دقيقه اي به خودت مياي و باز دوباره ....