خداجونم خودت کمکم کن
فرشته نازنینم بازم مریض شدی . دیگه دارم به خودم شک میکنم شاید واقعا من نمیتونم اونجوی که باید ازت مراقبت کنم.عصر دوشنبه که از خواب بیدار شدی و بغلت کردم حس کردم که تب داری . به بابایی که گفتم گفت نه تو خیلی حساس شدی .خلاصه نه بابایی و نه خاله مریم حرف منو باور نکردن،تا آخر شب که شدید شد و تا این ساعت هر ٤ ساعت شربی استامینوفن میخوری نفس مامان تازه همون روز دوشنبه ١٠ روز شربت سفکسیمت تموم شد که باز !! نمیدونم از پارسا گرفتی یا باز توی مهدت مریض شدی یا هم از بی دقتی من بوده ولی بهر حال ازت معذرت میخوام گلکمخدا کنه زودتر خوب بشی باور کن مامانی من طاقت دیدن این قیافتو ندارم به قدری دلم گرفته که خدا فقط خودش میدونه عزیز دلم. فقط خدا رو شکر که توی دارو خوردن منو اذیت نمیکنی و هر چی بهت میدم میخوری قربون چشمای نازت برم عزیزکم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی