سینای گلم : خوابیدن روی تخت خودت
پسر نازم سلام دیشب بالاخره تونستم راضیت کنم که بری توی اتاق خودت و روی تختت بخوابی اما تا من اومدم توی اتاقمون تو بهویی گریه کردی آبجی کیمیا اومد پیشت آروم شدی اما نصفه شب با صدای آرومت که داشتی منو صدا میکردی بیدار شدم بهم گفتی من اومدم اینجا مامانی ولی نه روی تخت شما نمیخوابم همین پایین میخوابم الهی مامان فدات بشه آخه تو بگو چکارت کنم دل منو بابایی دیشب برات خیلی سوخت و بابای مهربونت گفت بهت بگم بیای رو تخت ما بخوابی اما دیگه باید جدا بشی عزیزدل مادر تازه یه کم دیر شده آبجی کیمیا از همون اول جدا میخوابید و هنوزم دختر گلم یک شب با ما نخوابیده اما تو شیطونک پسر گلم دیگه زشته که شما با ما بخوابی هرچند دل من برای صدای نفسات خیلی تنگ میشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی