کیمیای گلم .سینای نازم : از دست شما دو تا وروجک
دیروز ظهر بعد از اینکه ناهار خوردیم کیمیا جونم کلاس زبانداشتی طبق معمول بازم من فداکاری کردمو شمار رو بردم کلاس تا بابایی یه کم استراحت کنه.
چندروز قبل برات یه عینک افتابی خریدم یادته ؟دیروز با شیطنت تمام جوری که من متوجه نشدم اونو با خودت بردی کلاس زبان تا به دوستات نشون بدی و به عبارتی پز بدی! اما بردن همانا و گم کردن اونم همانا
وقتی با بابایی اومدیم دنبالت به من میگی مامان ببین عینکم توی داشبورد نیست من غافل از همه جا بیخبرم در داشبورد رو باز کردم که نگاه کنم اونوقت خودت گفتی "آخه با خودم بردم کلاس اما الان توی کیفم نیست" امان از دست تو آخه عینک که بال نداره که از توی کیف تو بپره توی داشبورد عزیز دلم
وقتی بهت اینو گفتم سینا هم گفت " آره آجی کیما فقط پرنده ها بال دارن که میتونن پرواز کنن" قربونش برم که هیچ کجا کم نمیاره و همه جا خودی نشون میده.خلاصه دیگه فدای سرت اما مامان تا چند وقته دیگه برات عینک نمیخره تا یاد بگیری که بیشتر و بهتر از وسایلت مراقبت کنی عزیزم
دختر گلم با تمام این کارات بازم عاشقتم
دیشب شام خونه باباجون دعوت بودیمجاتون خالی باباجون آتیش درست کرده بود که مرغا رو کباب کنه و سینا جونم مثل همیشه با پارسا توی حیاط داشتین شیطنت میکردین گلهای یاسو میکندینو و میریختین توی آتیشا اصلا هم گوشتون به حرفای ما نبود اینقدر شیطنت کردین که مامان جون شما دو تا رو آورد توی خونه و در رو از اونور قفل کردکه مزاحمشون نشین امان از دست شما دو تا وروجک
راستی یه خبر خوب قراره که فردا با خاله مریم بریم زاهدان دیدن خاله من که از کربلا اومده خیلی خوشحالم که داریم میریم مسافرت انشاالله به همه خوش بگذره خاله مهشیدم امروز میره بندر عباس دیدن دوستش انشالله اونم به سلامتی بره و بهش خوش بگذره