عیدتون مبارک
سلام گلهای خوشگلم
عیدتون مبارک مامان آرزو میکنه که تا همیشه مثل الان شاد و سرحال باشین
میدونم دارم با تاخیر بازم تبریک میگم اما بازم شما ببخشین این مامان تنبل و ژرمشغله روخوب حالا بریم سر اصل مطلب
امسال عید موقع سال تحویل منو بابایی بیدار بودیم اما شما دوتا فرشته کوچولو خواب بودین آخه سال تحویل ساعت ۲ و ۵۰ دقیقه و ۴۵ ثانیه بودهرچند کیمیا جون گفته بودی که بیدارت کنم اما دلم نیومد مامانی خلاصه که منو بابایی یه عالمه آرزوهای قشنگ برای همه کردیم و بعد خوابیدیم صبح عید هم مثل هرسال اول رفتیم خونه باباجون و بعد خونه مامانی و حدودا ساعت ۳ بعداز ظهر به همراه خاله مریم و خاله مینا و پارسا شیطون و عمو محسن و مامانی و عمه مریم به طرف طبس راه افتادیم (مسافرت عیدانه
) شبو طبس خوابیدیم و بعد رفتیم یزد یک شب یزد بودیم توی خوابگاهی که از طرف اداره رزرو کرده بودم چه شیطونیهایی که شما در نیاوردین کل خوابگاه فهمیدن که ما اومدیم
فرداش رفتیم شیراز خیلی قشنگ بود حالا بعد یه سری عکساشو براتون میذارم و به شما بچه ها مخصوصا خیلی خوش گذشت دیگه قربونتون برم الهی
روز ۷ فروردین هم برگشتیمو و باز عید دیدنیهامون شروع شد مامان و بابای بیچاره هم از ۸ رفتن سر کاراشون ولی من که خیلی دلم میخواست بازم کنار شما دو تا می بودم و با هم خوش میگذروندیم